می گون. می گونه. که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی فزا باشد. سرشته با می، مجازاً گلگون. سرخ: دو برگ گلش سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت. اسدی (گرشاسب نامه ص 166)
می گون. می گونه. که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی فزا باشد. سرشته با می، مجازاً گلگون. سرخ: دو برگ گلش سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت. اسدی (گرشاسب نامه ص 166)
دو یا چند تن که از جهت سرشت و طبع و خوی نظیر هم باشند (نسبت بیکدیگر) : ازبرای انس جان اندر میان انس وجان یک رفیق هم سرشت و همدم و هم دردکو ک (سنائی)، هم طبع
دو یا چند تن که از جهت سرشت و طبع و خوی نظیر هم باشند (نسبت بیکدیگر) : ازبرای انس جان اندر میان انس وجان یک رفیق هم سرشت و همدم و هم دردکو ک (سنائی)، هم طبع